باسمه تعالی
امان از ظاهر زیبا و باطن نامعلوم. امان از چهره دورو و آتش زیر خاکستر. خداوندا! به تو پناه می برم از اینکه گلهای عملم را باد ریا در اختیار گیرد و با سیلیهای بی رحمانه اش آن را پرپر کند. به تو پناه می برم از اینکه کبوتر عملم را به بهانه ارزن اجرت در معرض حمله عقاب ریا قرار دهم؛ چرا که می دانم اگر عقاب کبوترم را بدرد، ظاهری جز استخوان از آن باقی نمی ماند و عملم را در دید دیگران زشت و متعفن می نگارد.
خدایا! اگر در اعمال نیک من تا کنون عملی ناخالص و برای غیر تو بوده، مرا چه غم که اکسیر توسل به أئمه علیهم السلام مرا به تو باز گردانده و اینجاست که تو را «لاأجِدُ لِشَیءٍ مِن عَمَلِیَ القَبیحِ بِالحَسَنِ مُبَدِلاً غَیرَک» ندا می دهم. اما اگر از سوی تو جوابی نیاید ...! نه... حاشا بکرمک! می دانم تا آن زمانی که عقربه امیدم به سوی توست، تو مرا از ابتلا به عشق خودت نجات نخواهی داد. پس مرا عنایتی کن تا با نوشیدن شربت اخلاص زهر ریا را ترک گویم و از شر اصحاب ریا نجاتم ده تا مبادا آبرو و اعتمادم در زیر پای ایشان لگدمال شود. و با رضایت خودت و حجتت از اعمال ناقابلم، بر من منت بگذار.